متن نثر ارائه شده:
زمستان کوله بار سفرش را بست و جایش را به بهار داد.
.
زمستان خانه اش را تحویل بهار داد و خودش به سفر رفت.
.
بهار که بر می گردد رمستان خودش می داند که باید برود.
.
زمستان در ایستگاه زندگی سوار قطار شد و بهار از سفر برگشته بود.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
نثر تبدیل شده به ادبی:
خورشید کم رمق و ناتئان انگار دوباره از خواب بیدار شده بود. از خواب زمستانی عمیق و طولانی خورشید دستان پر مهرش را به سمت زمین دراز کرده تا دوباره شکوفه ها و گل ها را به جان زمین بریزد
تا بذر سبز تازگی و طراوت به روزگار ببخشد. زمین خودش را آماده کرده است
که پذیرای قدوم مهربان و پر برکت بهار باشد. که به شکرانه حضور دوباره بهار فریاد بزند زندگی را دوست دارد.
جمله زمستان گذشت و بهار آمد را به نثر ادبی تبدیل کنید صفحه 32 نگارش فارسی پایه دوازدهم
با ارسال نظرات ارزشمند خود باعث پیشرفت ما شوید...!
دیدگاه ارسال شده است
نمایش / مخفی کردن دیدگاه ها